در مطلب امروز قصد داریم معنی cheesy در انگلیسی رو با هم مرور کنیم تا ببینیم که در کجا از این اصطلاح میشه استفاده کرد. البته نیاز به گفتن نیست که cheese که به معنی پنیر هست هیچ ارتباطی به معنی کلمه cheesy نداره.
معنی cheesy در انگلیسی
cheesy یک صفت هست که به کاری گفته میشه که زیادی شورش در اومده باشه و لوس شده باشه. در حقیقت برای توصیف دقیق این کلمه باید از کلماتی نظیر Trying too hard, unsubtle, and inauthentic و too sentimental استفاده کرد.
خوب اجازه بدید با توصیف کلمات بالا معنی cheesy رو متوجه بشیم.
trying too hard یعنی کاری که برای اون زحمت زیادی کشیده میشه یعنی بیش از حد عادی اون.
unsubtle بر عکس کلمه subtle هست. اگر یک کار subtle باشه خیلی واضح و مشخص نیست ولی آدم رو مجبور به فکر کردن میکنه در حالیکه بصورت مستقیم گفته نشده. برای مثال زمانی که به کسی نصیحتی میکنیم اگر subtle باشه غیر مستقیم تره. پس unsubtle یعنی خیلی واضح و مشخص و تابلو.
inauthentic بر عکس کلمه authentic هست. authentic یعنی real یعنی واقعی و بی آلایش. پس inauthentic به کاری گفته میشه که fake یا غیرواقعی هست ارزش زیادی نمیشه برای اون قائل شد.
sentimental یعنی احساسی یعنی پر از احساس
خوب حالا با جمع بستن تمام این موارد به این نتیجه میرسیم:
کاری (معمولا از روی احساس شدید) که برای اون زحمت زیادی کشیده بشه ولی به شکل تابلویی غیرواقعی و fake به نظر برسه رو میگیم cheesy هست.
- Brian is going to go down to Jessica’s house and serenade* to her. That’s so cheesy!!!
- I hate cheesy lines like “Did it hurt when you fall from heaven?” Aghhhhh!!!
- Twilight is cheesy. you can see that they are trying hard for the movie to be good but it’s just a cheesy vampire story.
* serenade یعنی با یه گیتار بری خونه دختر مورد علاقه ات و جلوی پنجره اتاق اون از بیرون شروع به نواختن موسیقی کنی و معمولا همزمان آهنگی رو بخونی.